بکلیک

منبع

(مرینت)

نینو: مواظب خودت باش.

من: باشه.

*کمی بعد*

هوای تازه عجب کیفی داره. عجیبه ولی امروز یه حس عجیب دارم حسش درست مثل اون روزیه که اون پسره رو دیدم. یعنی بالاخره میتونم بفهمم اون کیه؟

(بالای شهر)

:*نقابش رو از دهانش میزنه کنار و غرولند میکنه* اووووففف. چه گرمه. ببینم مطمئنی این کارا لازمه.

: اینقدر غر غر نکن الکسی.

الکسی: میدونم. ولی*به پسر بغل دستی اش نگاه میکنه* بگو ببینم دیمین تو هم با اینکه این کارا غیر ضروری هست موافقی؟

دیمین: میدونی چیه؟ اونجا اونقدر بوی تعفن و لاشه میده که تا دو ماه تو دماغت میمونه.

: دیدی؟

الکسی: میدونی چیه آلینا؟ تو از اخرین باری که از این ماموریت ها انجام دادیم تغییر نکردی.

دیمین: آخرین بار؟ کی؟

آلینا: 50 سال پیش.

الکسی:*روبه دیمین* میدونی تو خیلی شبیه اونی.

دیمین: منظورت چیه؟

الکسی: اخلاقت، طرز صحبت کردنت، حتی شلختگی موهات مخصوصا الان که موهات رو سیاه کردی.

دیمین: من موهام رو سیاه نکردم.

الکسی: باشه حالا هر چی تو بگی. میگما تو با کشتن اون هیولا ها مشکلی نداری؟ منظورم اینکه یه ذره عجیبه که...

دیمین: من فقط یه انسانم الکسی. اون چیزی که بقیه میگن نیستم.

الکسی: اخه معمولا رنگ موی سیاه نماد شیاطینه.

دیمین: احمق نصف روح کش های انجمن روح موهاشون سیاهه!

الکسی: پس سیاه بودن مو نشونه ی چی بود؟

آلینا: نشونه ی خر بودن شما دوتاست!

الکسی: نه اون موی قرمز بود.

دیمین: احمق موهای تو هم قرمزه.

*الکسی ضایع میشود*

الکسی: بیخیال حالا بیایید زودتر تمومش کنیم.

دیمین: آره متوجه ام. اونجاست!*به روبه رو اشاره میکند.*

الکسی: آفرین داری وارد میشی! {لباس دیمین تغییر کرده. دفعه قبل لباسش یه جور لباس سیاه قدیمی بود. ولی الان یه لباس سیاه نسبتا نینجا مانند پوشیده. البته اگر اون شمشیر بزرگ رو حساب نکنیم.}

آلینا: میگما دیمین.

دیمین: چیه؟

آلینا: چرا تو مثل بقیه روح کش ها یه جواهر جادویی نداری؟

دیمین: نمیدونم. آقای فو بهم نداد. شاید چون انسان هستم نداد.

آلینا: ولی اگر یه انسان معمولی باشی که ندادنش عجیب تر میشه.

دیمین: منظورت چیه؟

آلینا: نمیدونم فقط برام عجیبه.