اشتباه شیرین پارت ۱

🍭𝐻𝑎𝑛𝑦🍬 · 16:17 1400/12/25

خب خب🤏

اینم پارت ۱😀

برین ببینین😊

اگرم دوست داشتین لایک کنین😘

مرینت:

از خواب بیدار شدم
خواب عجیبی بود!
پتو رو کنار زدم و روی تخت نشستم
گوشیم رو برداشتم
نگاهی به ساعت کردم و خاموشش کردم و گذاشتمش رو بالش
رفتم جلو آینه
نگاهی به خودم کردم
چقدر زمان زود میگذره
.
اینگار همین دیروز بود به خاطر عشقم فیلیکس موهامو پسرونه بریدم
اما الان.....
تغریبا به کمرم رسیده

گوشیم زنگ خورد
طبق معمول آلیا آبجی بزرگم بود
حتما بازم میخواد برم خونشون
جواب دادم
-الو آلیا
+سلام خواهر کوچولو ی من
-چیزی شده؟
+آره یک خبر تغریبا خوب
-بگو ببینم چیه؟
+خوانواده شوهرم قرارع بیان
-واو🤩خب...چه ربطی به من داره؟
+اونا گفتن خواهرت باید باشه
-😐وا
+آره دیگه. ساعت ۷ اونجا باش
-اوکی

قطع کردم
از اتاق رفتم بیرون
دمپایی های خرگوشیم رو پام کردم و به سمت آشپزخونه رفتم
ماگم رو که عکس خودم روش بود رو برداشتم و از یخچال شیر برداشتم و توش ریختم
زیاد گرسنم نبود
شیر رو خوردم و دست و صورتم رو شستم
به سمت اتاق رفتم و موهام رو بستم
لباس های اتو کشیدم رو پوشیدمو کیفم رو رو شونم گذاشتم
کلیدم رو برداشتم
از پله ها رفتم پایین و به سمت در خونه رفتم
در رو باز کردم که با صحنه عجیبی برخوردم
یک گل دم در بود . ولی.......
از طرف کیه؟
آیا منو میشناسه؟
دزدگیر ماشین رو زدم و سوار شدم
استارت زدم و به سمت سر کار رفتم
روز اول کاریم بود
خیلی خوشحال شدم
چون قراره به آرزو هام برسم
من الان عملا منشی رییس هستم
اونم تو شرکت آگراست
.
.
.
رسیدم دم در
نفسم رو آهسته خارج کردم و از پله ها بالا رفتم
خدایا این شرکت چقدر بزرگه😃
سمت منشی رفتم و گفتم
-مرینت دوپن چنگ هستم منشی رییس جدیدتون
+خوشبختم خانم مرینت. اتاقتون طبقه ی آخر هست
-ممنونم

چند ساعت بعد.....

کارم تموم شد
خیلی از کارم راضی ام
از همکارم آقای کوفین که زیر دستم هست خداحافظی کردم و از اتاق خارج شدم
رفتم سمت در که آقایی اومد و گفت:خانم دوپن چنگ؟
تعجب کردم
بله ی آرومی گفتم و پرسیدم:چیزی شده؟
-نه نه نه اشتباه برداشت نکنین من بسته ای براتون آوردم

 

تامام🙄💖

اگه خوشتون اومد بلایکین 

اگر هم دوست داشتین ادامه بدم تو کامنتا بگین😘