پدر: خب مشکی دوست داری حالا که دیمین نیست چیکار کنی؟

مشکی جلوی در میشینه و دمش رو تکون میده: هاپ!

پدر: پس میخوای متنظرش بمونی؟ باشه. مشکلی نیست. ولی هر موقع خواستی بازی کنی یا بری بیرون من هستم.

مشکی: واق.

*ادامه داستان*

خلاصه بچه ها جمع میشن و برای اولین بار نینو و مرینت زود تر از کلویی رو سابرینا میرسن.

مرینت: اخیش! تا کلویی باز غر غر های مسخره اش رو شروع کنه میتونم نفس بکشم.

کلویی*با دست روی میز مرینت میکوبه*: دوپن چنگ!

مرینت: بنال ببینم دردت چیه؟

کلویی: میخواستم بگم امروز یک پسر جدید وارد دبیرستان میشه و تو حق نداری بهش نزدیک شی. اصلا تو حق نداری با هیچ پسری رابطه ی دوستانه ای داشته باشی.

مرینت*با کنایه*: ببخشید نمیدونستم ایجاد کردن یه رابطه ی صمیمی بین من و پسرا جرم محسوب میشه. از این به بعد حواسم رو جمع میکنم خانوم سرگرد.

*کلویی با دندان قلوچه میره روی میزش میشینه*

الیا: و مثل همیشه یک جواب دندان شکن از طرف مرینت!

رز: خوب حقش رو کف دستش گذاشتی.

*از زبون مرینت*

ببینم کلویی راجب دانش اموز انتقالی راست میگفت یا میخواست سر به سرم بزاره؟ ولش کن دیگه وقتی خانوم بوستیه7 بیاد میفهمم. ( پا ورقی 7: خاوم بوستیه معلم مرینت و بقیه است و خیلی خیلی هم مهربونه. از خصوصیات ظاهریش: کت سفید و بلند زنانه, موهای نارنجی, چشمای نارنجی, و پوستی کک و مکی*البته به میزان خیلی کم*)

خانوم بوستیه: سلام بچه ها ما یک دانش اموز جدید داریم. خودت رو معرفی کن پسرم. (و یک پسر دبیرستانی قد بلند با موهای مشکی و چشمای قهوه ای وارد میشود)

دانش اموز: سلام اسم من دیمین الکساندر هست و امیدوارم باهاتون صمیمی بشم.

همه باهم: سلام دیمین!

خانوم بوستیه: خب دیمین جات رو انتخاب کن.

*خلاصه میکنم کلویی خودش رو به هر دری میزنه که دیمین کنارش بشینه ولی دیمین انگار نه انگار که اونو میبینه میره ته کلاس میشینه و دست بر قضا کنار لایلا میشینه( اقا لایلا الان دختر خوبی شده پس لطفا دمپایی هاتون رو غلاف کنید). و کلویی دود از کلش بیرون میزنه*

کلویی*با دست به لایلا اشاره میکنه و میگه*: اون دختره چی داره که من ندارم؟

دیمین: نمیدونم ولی حداقل با بغل دستیش مثل کنیزش رفتار نمیکنه.

مرینت* مغرورانه دست به سینه میشه*: انگار حتی دانش اموزان تازه وارد هم به محض دیدن رفتاری که باهاشون داری ازت فرار میکنه.

خانوم بوستیه: *با دو دست روی میزش میکوبه* بسه دیگه! اینکه بقیه دانش اموزان کجای این کلاس میشینند به شما مربوط نیست مگر اینکه خودشون ازتون بخوان دخالت کنید.

همه مون حتی اون دانش اموز تازه وارد زیپ دهن هامون رو بستیم. خانوم بوستیه خیلی مهربونه ولی اگر عصبانی بشه..... بدبخت میشیم.

ادامه دارد............