قولی که زیر پا گذاشته شد پارت 7

ما فکر کردیم امروز یک روز عادیه

درست مثل باقی روز ها

فکر کردم این یک جابجا شدن بین پایه های تحصیلیه

و فقط این نبود

نه قطعا امروز یک روز عادی نبود

ادمای عجیبی دیدم

ادمایی که مرده بودن

هیولا های ترسناکی رو دیدیم

هیولا هایی که قلب نداشتن

ادمای عجیبی دیدیم

ادمایی با توانایی های خاص

(دو بار تکرار)

پیش به جلو!

رو به روته!

فرصت رو بقاپ!

اون شمشیر رو از زیر خاک بکش بیرون!

تو الانشم دستت به خون اغشته است!

امروز رو دوره کن!

امروز اولین روزیه که با یک شمشیر مراقب دوستاتی!

دوستایی که به خوبی تو نمیتونند ببینند!

(بی تکرار )

رو به جلو!

از پشت حمله کن!

و با همین شمشیر دشمنانت رو نابود کن!

رو به روته!

کسی که دوستات رو تهدید میکرد

جلوته!

بکشش!

و گرنه اون تو و دوستانت و باقی انسان های بیگناه رو میکشه!

احضارش کن!

روح کمکی ات رو احضار کن!

بسازش!

بهش شکل بده!

و کاری کن به شمشیری غیر قابل شکستن و خطرناک تبدیل شه!

بیا این بازی رو شروع کنیم. پیش به سوی ماجرا های تازه و نیرو هایی تازه و خفن تر از آن!

برچسب برای نویسنده ها

# روح نباشید_کامنت دهید

ادرین: دارم بهت میگم اصلا خوب نیست که مردم رو خورد کنی الکس!

الکس: اونکه باید متوجه واقعیت بشه!

لایلا: ولی میتونستی یکم ملایم تر بهش بگی.

الکس: از این........

جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ........کمککککککککککککککککککک!

رز*با ترس*: این صدای مرینته! و به کمک نیاز داره!*داره میره سمتش که ادرین دستش رو میگیره*

ادرین: من میرم ببینم چی شده.

الیا*یک طی رو به عنوان سلاح برداشته* منم باهات میام.

نینو: میدونی اگر مرینت فقط توی چله ای گیر کرده باشه یا اینا طی به کارت نمیاد؟؟

الیا: اغلب مواقع طی های اینطوری حل کننده ی تمام مشکلات بودند. تو اینترنت دیدم.

نینو: پس منم میام.

*پیش مرینت*

(از زبون مرینت)

مرینت: ازم دور شو!(باشه هیولاهه هم دور میشه😶. یکم واقع بین باش.)

هیولا* پنجه هاش رو به دیوار میکوبه و مرینت و اون روح جاخالی میدند* مقاومت نکنید و بزارید بخورمتون.

روحه: عمرا(یک چوب بر میداره و ضربه ی هیولا رو دفع میکنه)

اگه میتونم با سرعت ازش فرار کنم پس قطعا میتونم با همون سرعت بهش حمله کنم. بعلاوه من یکم دفاع شخصی بلدم.

مرینت : برو عقب روح(خطاب به اون روح مرد)هیا!!*با لگد کوبید تو سر هیولا هه*

*هیولا می غرد*

اوه اوه گمونم اعصابش خط خطی شد. یکبار دیگه......*هیولا پای مرینت رو میگیره*

هیولا*اعصابش حسابی خط خطی شده*: من از یک جا دو بار ضربه.......*صدای شمشیر*

فرد ناشناس*شمشیرش رو روی شونه اش میزاره4(پاورقی 4: شمشیر اون مرد تیغه ای هم قد اون مرد داره)*: لعنتی! من سه روز تمام داشتم این هیولا رو دنبال میکردم؟.... الو؟.....میخوام گزارش بدم...........ادامه دارد...............

پارت قبلی خیلی طولانی بود ولی کسی نظر نداد. چرا؟

#روح نباشید_ زنده باشید_ و کامنت دهید_