🐞آدرینت بلاگ🐞

اینجا از میراکلس و بلک پینک آپ میشه💜🤍

 

ما فکر کردیم امروز یک روز عادیه

درست مثل باقی روز ها

فکر کردم این یک جابجا شدن بین پایه های تحصیلیه

و فقط این نبود

نه قطعا امروز یک روز عادی نبود

ادمای عجیبی دیدم

ادمایی که مرده بودن

هیولا های ترسناکی رو دیدیم

هیولا هایی که قلب نداشتن

ادمای عجیبی دیدیم

ادمایی با توانایی های خاص

(دو بار تکرار)

پیش به جلو!

رو به روته!

فرصت رو بقاپ!

اون شمشیر رو از زیر خاک بکش بیرون!

تو الانشم دستت به خون اغشته است!

امروز رو دوره کن!

امروز اولین رویه که با یک شمشیر مراقب دوستاتی!

دوستایی که به خوبی تو نمیتونند ببینند!

(بی تکرار )

رو به جلو!

از پشت حمله کن!

و با همین شمشیر دشمنانت رو نابود کن!

رو به روته!

کسی که دوستات رو تهدید میکرد

جلوته!

بکشش!

و گرنه اون تو و دوستانت و باقی انسان های بیگناه رو میکشه!

احضارش کن!

روح کمکی ات رو احضار کن!

بسازش!

بهش شکل بده!

و کاری کن به شمشیری غیر قابل شکستن و خطرناک تبدیل شه!

این یکی بیشتر با اتفاقاتی که در اینده رخ میدهند جور در میاد. شعر رو میگم. ولی چرا؟ چرا مادری مرینت بابت دادن جواهرات ازشون معذرت خواست؟ یعین اون جواهرات نیرو های جادویی دارند؟ چرا قبل از شروع داصستان سفری به سال 1989 داشتیم؟ حقیقتی در گذشته پنهان است.

تو بهم قول دادی

قول دادی تنهام نزاری 

اما....

تو به قولت عمل نکردی!

و منم قراره تورو نابود کنم

برام مهم نیست که تو قهرمانی یا ابر شرور

فقط میخوام شاهد خورد شدنت باشم.

پیش به جلو و فراتر از قدرت(اثرات مخرب کارتون آکادمی قهرمانانه ی من )