قولی که زیر پا گذاشته شد پارت 10(کمدی مطلق: بخش 2)
فقط برید ادامه. یعنی این دیمین واقعا خنگه یا خودش رو زده به خنگی؟
یعنی من موندم چرا باید شخصیتی که بعدا ممکنه به اولین دوست روح کش مرینت تبدیل بشه اینقدر خنگ باشه؟😣
دیمین: تکالیف شیمی!( بعدا از نینو یک مشورت بگیر رفیق/ دیمین : نینو دیگه کیه؟/ خودت میبینی)
کارین: میدونی برادر به نظرم تو و مبحث شیمی میانه ی خوبی باهم ندارید.
پدر: سوختگی؟ چه سوختگی ای؟*بله پدر اتاق پسرش را نگاه میکند و با یک لحن عجیبی میگوید* عجب گندی زدی دیمین! یه حسی بهم میگه یک هفته طول میکشه تا تمام اثرات تکالیف شیمی ات رو پاک کنی. ولی از حق نگذریم دفعه ی بعدی از من یا خواهرات کمک بگیر که اینقدر گند نزنی.
کارلا: هاه!!؟ داداشی تو همش همین رو میگی! ولی از اخر کاری سر بهم میدی که نشه جمعش کرد.
پدر: خب خوشبختانه تو از فردا دیگه مجبور نیستی به اون مدرسه ی مضحک بری. من از اول هم اشتباه کردم که تو رو اونجا گذاشتم. از فردا به مدرسه ی دوپان5 میری(پاورقی 5: مدرسه ی دوپان جاییه که مرینت و دوستانش درس میخونند).
دیمین: ببینم بابا تو این همه پول از کجا میاری؟ این بار سومیه که توی دو ماه گذشته مدرسه ام رو عوض کردی.
پدر: ساکت باش! برای پسری مثل تو که تازه اول بلوغش هست خوبه که با دخترا رفت و امد کنه و ارتباط بگیره و...........(کارین با لگد میزنه تو صورتش)
کارین: پدره ی احمق! چرا تو تمایلات عجیب و غریب خودت رو به برادر میچسبونی؟
دیمین: میدونی کارین تو باید مراقب دامنت باشی چون از وقتی اومدم زیپش همین طوری باز بوده و میشه توش رو دید(منحرف!!!! خاک بر سر منحرفت کنند!!!!!!!!)
کارلا: *به نشانه ی اعتراض هاه میکنه* هاه؟؟!!!؟؟ میدونی داداشی اونطوری حرف زدن با کسی که داره ازت دفاع میکنه اصلا جالب نیست.
دیمین*اعتراضی و قانع کننده میگه*: من بهش بگم بهتره یا بابا بهش بگه؟
کارین(اعصابش بهم ریخته): شما دوتا دقیقا عین هم دیگه هستید!(میره توی اتاقش6).
(پا ورقی 6: پدر اونا اتاق دخترا و پسرا رو از هم جدا کرده و هر کسی یک اتاق دارد)
کارلا: داداشی؟!!*دنبال دیمین میگرده*
کارلا: بابا. داداشی رو ندیدی؟
پدر: از دست نوجوان های این دوره زمونه! خدا میدونه تو ذهنشون چی میگذره.
ادامه دارد...............................................
این بشر نقشش تو این ماجرا دقیقا چیه؟ یعنی از این مراسم معارف بهتر نبود.😶
ماریا: خودش نوشته، خودشم غر میزنه.
من: خیلی خب حالا.