رمان خدمتکار عاشق پارت یک

وسپریا وسپریا وسپریا · 1400/06/06 19:40 · خواندن 1 دقیقه

برو ادامه 

من مرینتم . خدمتکار آدرین آگرست . من عاشق آدرینم .
از زبان آدرین :
من آدرینم ، پسر گابریل آگرست .
خدمتکارم مرینت دوپن چنگ هست .
من عاشقه مرینتم .
هنوز نتونستم بهش اعتراف کنم .
از زبان مرینت : 
رفتم تو اتاق آدرین و گفتم : چیزی میل دارید آقای آگرست .
آدرین گفت : نه ممنون میتونی بری .
گفتم : بله . و رفتم .
از زبان آدرین : 
دوست نداشتم مرینت خسته بشه برای همین حرفی نزدم . از اتاقم رفتم بیرون ، مرینت پشت در اتاقم بود . گفت : اینجا چکار میکنید اگه چیزی نیاز دارین بهم بگین .
گفتم : نه اشکال نداره خودم میخوام برم آب بخورم .
گفت : اما ..... هرطور میلتونه .و خم شد گفت : اگه چیزی نیاز داشتین بگید که بیام . و رفت . رفتم و آب خوردم یهو یه صدا شنیدم توی حیاط بود.  رفتم و دیدم مرینت داره زیرلب آهنگ میخونه . نشستم و تماشا کردم . 
از زبان مرینت :
تو فکر آدرین بودم . دوس داشتم بدونم الان داره چکار میکنه . 

برای پارت بعد ۱۵ لایک و کامنت

بای