یک چیزی....
سلام عزیزان😐
بنده هانی بیدم😐
راستش یه چند نفری به خاطر اینکه پارت بعدی آستانه عشق رو ندادم بذاره با چماق بیان دنبالم😐😐
میخاستم بگم....
آنجل:ببند باو😐بزار خودم بگم😐 اهم اهوم اهام (وی دارد صدایش را صاف میکند😐)
خب ...از کجا شروع کنم😐
این هانی جان در طول این یک ماه اخیر سرش کلی کار ریخته😐😐😐
برای همین شب ها وقت میکنه پست بزاره😑
نگران هم نباشین بنده با چماق بالای سرش وایستادم تا پارت بعدیو بنویسه😑
قابلی هم نداره😑
پس منتظر پارت بعدی باشین😑😑